همواره از جمعیت به عنوان یک مولفه اقتدار و عنصر توسعه و پیشرفت هر کشوری یاد می شود. اگرچه به نظر می رسد که مهم تر از کمیّت جمعیت، کیفیّت آن می باشد. شاخص های کیفیت را هم می توان از دو جنبه مدنظر قرار داد:
وضعیت بودن (شامل درآمد سرانه، امید به زندگی، آموزش، کیفیت زندگی، شاخص های تغدیه و امثال این) و دیگری وضعیت شدن (شامل ویژگی های اکتسابی که یک جمعیت به دست می آورد. مثلاً یک جمعیت متخصص و سالم و باسواد). وضعیت بودن حالتی بالقوه است که تجلی آن را در وضعیت شدن می توان دید.
این مقدمه برای آن بود که بگویم از چندی پیش تأکید برخی از مسئولین بر افزایش جمعیت کشور است. این نظر البته به جهات بسیاری درست است اما اینکه آیا الان باید جمعیت بیشتری داشته باشیم یا نه، موضوع و بحث دیگری است. وقتی که در شرایط فعلی، با جمعیت 80 میلیونیِ کشورِ پهناور و غنی ما، به دلیل سوء مدیریت های فراوان، همچنان مشکلات و کمبودهای اساسی برای بخش عمده ای از جمعیت فعلی وجود دارد، طرح افزایش جمعیت، ایده بههنگامی نیست.
جدای از این، اینکه راه های دست یابی به چنین هدفی چه ها باید باشد، نیز خود جای بحث فراوان دارد. به لحاظ علمی، یک راه دست یابی به چنین هدفی، حذف عوامل و علل ازدواج نکردن جوانان و متعاقباً عدم تمایل آنان به بچهدار شدن است. از زمان طرح ایده افزایش جمعیت، علیرغم پیگیری اخبار، نشنیده ام که سازمان های مسئول و دست اندرکار، طرح و برنامه یا حمایتیای برای دست یابی به این هدف ارائه کرده باشند و درعوض؛ به اصطلاح توپ را به زمین خودم مردم انداخته اند. نمونه آن، تصویب کلیات قانون حبس 2تا5 سال برای جلوگیری دائمی از بارداری در مجلس است! آیا درک اینکه شرایط اقتصادی و اجتماعی بهتر شود، مشکل عدم گرایش به ازدواج برطرف می شود، دشوار است؟ طرح و تصویب چنین قوانینی چقدر می توانند راهگشا باشند؟ بعلاوه، جدای از اینکه این قانون نوعی مداخله در زندگی خصوصی مردم قلمداد می شود، روشی برای تولید جرم در جامعه است...
*** ** ***** ** *** **** * *** ****** **** ** ****
****** *** *** *** * ****** **** اگر چه حقیر با محتوای این نوشتار مخالفم اما نیک بر این باورم که اختلاف سلیقهی دوستان اساسا پدیدهی مطلوب و البته ضروری است.
درباب موضوع افزایش جمعیت اگرچه اکثرا مسائل اقتصادی را مطرح کرده و معتقد هستن که تا گشایشی در این حوزه اتفاق نیافتد، ترویج به ازدیاد جمعیت امری غلط است؛ باید عرض کنم که بیش از مسائل اقتصادی مسائل فرهنگی و نوع جهان بینی افراد، امروز بر رفتار باروری مردم تاثیر گذاشته است. چراکه اولا مقایسهی تعداد فرزندان در خانوداههای طبقات بالای اجتماعی با دیگر افراد جامعه حکایت از آن دارد که اساسا هرچه انسان رفاه طلب و مادی گرا تر میشود کمتر بر ضرورت تعهد نسبت به خانواده و فرزند صحه میگذارد. امروزه جوانانی را میشناسم که علیرغم داشتن شغل پردرآمد به هیچ عنوان حاضر به ازدواج در مرحلهی اول و فرزندآوری در مرتبه بعد نمیباشند.
خلاصهی کلام اینکه مشکل امروز ما این است که نمیدانیم هدف از زندگی چیست؟
به نطر حقیر زندگی تنها غوطه ور شدن در مادیات و عافیت طلبی نیست. زندگی جادهای است پر پیچ خم و پر فراز و نشیب. زندگی بیرون امدن از سختیهاست، نه دوری گزیدن از ابتلائات و سختیها!